گروه تئاتر جوان

۲۸.۰۱.۱۳۹۲ - آیین ها و مراسم سنتی و قدیمی

گونه های متفاوت و مشابه آیین ها و مراسم سنتی و قدیمی که هر کدام مولفه ها و عناصر بسیاری را در اختیار نمایش قرار می دهند. می توانند شبیه به آیین های نمایشی یا نمایش واره های مستقل شوند. خودشان تبدیل به تئاتر شوند یا اینکه دستمایه پرداخت نمایشی قرار گیرند یا اینکه در میان مولفه ساختاری نمایش قرار گیرند به عنوان اشکالی ناب و کهن از فرهنگ ملی و بومی ایران نشان بدهند.
در میان همه آیین ها و جشن های کهن ایرانی، نوروز آغاز وقت نو شدن سال ایرانی سرآغاز یکی از مهم ترین جشن هاست که آیین ها و اسطوره ها و افسانه های زیادی درباره آن وجود دارد. هر یک از اشکال، انواع مراسم و سنت های نمایشی و نیز بازی ها را شامل می شوند که حتی اگر تبدیل به نمایش نشوند یا در نمایش ها به کار گرفته نشوند، ریشه هایی دارند که به خاستگاه های نمایشی دامن می زند. یا اینکه ویژگی ها و ظرفیت هایی را دارا هستند که می توانند دستمایه تولید نمایش قرار بگیرند یا در شکل های مختلف نمایش میدانی به کار گرفته شوند.
امروزه با گسترش فرهنگ شهرنشینی و گرایش و اجبار به پذیرش فشرده سازی همه مناسبات اجتماعی و فردی زندگی بسیاری از آیین ها و مراسم آیینی کهن ایرانی یا فراموش شده اند یا به تابلوهای متحرک کوتاه پشت چراغ قرمز و خاطره هایی دور در ذهن ها مبدل شده اند. واقعیت این است که در این فراموشی، بی تفاوتی ما و دیوارهای تعصب و فقر هنری دخیل بوده اند. ما سنت ها را در مقابل گرفتاری ها و درگیری های شهری فراموش کرده ایم و حوصله و وقت بازگشت به آن را نداریم. هنرهایمان و به ویژه هنر تئاتر هم آنقدر از ریشه های عام فرهنگ فاصله گرفته و در آکواریوم تنگ خود به خودش مشغول است که جایی را برای دربرگرفتن این سنت ها باقی نگذاشته است. اما تا همین چند وقت هنوز هم بخشی از سنت ها و آیین های نوروزی که از جشن سده تا سیزدهمین روز سال را شامل می شد، در شهرها و مناطق مختلف بوی تازگی و طراوت داشت. در این یادداشت سعی شده تا فهرستی از این آیین ها و مراسم یادآوری شده و به بخشی از آداب نمایشی اقوام، پرداخته شود.
چاله گرم کنی در مرکز ایران
در شهرهای مرکزی ایران و حال در روستاهای این مناطق از چند روز پیش از آغاز نوروز، مدام اجاق خانه هایشان را گرم می کنند. گرم کردن اجاق ها نشانه آمادگی برای پذیرایی از مهمان و دور هم بودن در روزهای نوروز است. هر دو هم بودنی هم می تواند محمل بروز عادت ها و سنت های نمایشی باشد، یا در آن نمایشی اتفاق بیفتد، نقلی و روایتی صورت بگیرد یا داستانی گفته شود. گرم کردن اجاق و دور هم نشستن ها با عروسی و مراسم های ازدواج، حنابندان و ختنه سوران همراه می شوند و این گردهمایی ها، انواع بازی ها و رسوم نمایشی را در خود جای می دهند. اگر جشن و تولد و سوری در کار نباشد هم معمولا شاهنامه خوانی بخشی از سنت چاله گرم کنی است. شب های نسبتا سرد بهار یاسوج و روستاها و شهرهای اطراف، اجاق گرم خانه ها را به صحنه ای گرم برای نقل روایت ها و داستان های شاهنامه و بازی های روایی تبدیل می کنند.
جی جی بی جی در شیراز
نمایش عروسکی "جی جی بی جی" در شیراز و روستاهای فارس در روزهای جشن و نوروز کوک می شود. جی جی بی جی به میان مردم می آید و جشن ها و دوره ها و مجالس را با بازی های نمایشی گرم می کند. دوره گردها و نمایشگران خیابانی در این ایام که در هر خانه و محله ای شادی و جشن است در کوچه ها و خیابان ها راه می افتند و هر جا جمعیتی را ببینند و صاحب خانه ای آن ها را بپذیرد وارد خانه می شوند یا در نزدیکی و مقابل خانه به اجرای نمایش می پردازند. جی جی بی جی در کوچه و محله در میان مردم و در خانه های ثروتمندان روزهای جشن نوروز را به روزهایی شاد و سرگرم کننده تبدیل می کند و کودک و بزرگ را مجذوب بازی های خودش می کند.
چهارشنبه سوری و ملاقه زنی در نیشابور

در میان همه آیین ها و جشن های کهن ایرانی، نوروز آغاز وقت نو شدن سال ایرانی سرآغاز یکی از مهم ترین جشن هاست که آیین ها و اسطوره ها و افسانه های زیادی درباره آن وجود دارد. هر یک از اشکال، انواع مراسم و سنت های نمایشی و نیز بازی ها را شامل می شوند که حتی اگر تبدیل به نمایش نشوند یا در نمایش ها به کار گرفته نشوند، ریشه هایی دارند که به خاستگاه های نمایشی دامن می زند
مراسم بازی با آتش در جشن چهلم خورشید روز سده از مهم ترین رسوم نوروز است. چهارشنبه شب آخر سال در همه نواحی و مناطق و در میان همه فرهنگ ها و اقوام ایرانی مراسم بازی با آتش جشن گرفته می شود. هر چند جشن سده در بخش ها و مناطق مختلف، تشریفات و آیین های دیگری را هم با خود به همراه دارد. در نیشابور ملاقه زنی یکی از رسومی است که کاملا آمیخته با رسمی نمایشی در شب جشن سده برگزار می شود. کودکان و گاهی بزرگسالان، چادری روی سر می اندازند و در حالی که تنها ملاقه ای که در دست دارند از زیر چادر دیده می شود، در خانه اهالی محل و همسایه ها را می کوبند. صاحب خانه از ملاقه زن یا ملاقه زن ها چیزی می پرسد و یا شعری می خواند و جواب می خواهد تا بلکه فرد زیر چادر را بشناسد. اگر نشناخت هدیه یا شیرینی ای داخل ملاقه می گذارد. گاهی هم این بازی با ریختن آب توسط صاحب خانه به روی ملاقه زن پایان می پذیرد. کودکان در این شب آتش بازی می کنند. کیسه هایشان را پر از شیرینی و هدیه می کنند یا خیس می شوند و این آمیختگی آیینی آب و آتش در شب چهارشنبه سوری، طبیعت و انسان را به هم نزدیک می کند.
سده و مادر نوروز در کرمان
به طور معمول مردم پنجاه روز آخر سال را به تهیه لباس نو و تدارک نوروز می پردازند و لباس عید می دوزند یا می خرند و شیرینی می پزند. شیرینی های کرمان بسیار گونه گون است. یکی از آن ها سحین (جوانه گندم) است که در اسفند می ریزند و از آن کماچ، سمنو و سوهان می پزند. شیرینی های خرمایی و پسته ای و قاووت را هم برای نوروز آماده می کنند.
سده، پرفورمنسی آیینی است و مشارکت تماشاگر، زمان، مکان، خوراک و سایر ویژگی های پرفورمنس را دارد. در گذشته این جشن در همه جای کشور برگزار می شد و تنها نمایش باستانی است که هنوز به شکل بزرگ و گسترده در شهر کرمان برگزار می شود. در روستاها آتش را در کنار آب می افروزند که از یخبندان سرچشمه ها و گیاهان پیشگیری کند. این جشن با آیین جشن خوانی که نوعی نقالی است، همراه است. چهارشنبه سوری هم آیین های خودش را داشته و دارد، از جمله پرت کردن کوزه: شعر غم برو شادی بیا، محنت برو، روزی بیا را می خوانند و کوزه را دور حیاط می گرداندند و از پشت بام می اندازند، آتش افروزی بر سر چهار کوچه هم بخشی نمایشی داشت که در آن گفت و گویی بین ساکنان و کسی که آتش می برد و تندرستی می آورد، صورت می گیرد. دور ریختن وسایل فرسوده و رسم هایی مثل قاشق زنی و سبز کردن سبزه و خانه تکانی و هفت سین هم که در همه جای ایران معمول است.
هوا در حوالی نوروز در کرمان همیشه ناآرام می شود و به همین دلیل افسانه مادر نوروز را برای آن ساخته اند. او خانه تکانی می کند و از شدت خستگی به خواب می رود و موفق به دیدار پسرش نوروز نمی شود و وقتی بیدار می شود، می گرید و خاک بر سر می ریزد که همان گرد و خاک و رگبارهای پراکنده بهاری است. در مورد مبارزه سال کهنه و نو هم، مثل جاهای دیگر، طبعا نمایش هایی داشته ایم که نمونه هایی از آن ها در مناطق گرمسیری ثبت شده است. در این نمایش ها معمولا پیر و جوانی بر سر عشق دختری مبارزه می کنند و البته همیشه جوان (سال  نو) پیروز می شود.1
بخچه گردانگ
بخچه گردانک از آن دست بازی هایی است که مولفه ها و عناصر نمایشی زیادی در آن وجود دارد. در این بازی که عمدا در فضای باز و به صورت جمعی در روز سیزده بدر انجام می شود، جمعیتی حدود 30 نفر گرداگردهم می نشینند. یک نفر به عنوان داور انتخاب می شود و در وسط میدان می ایستد. داور یا استاد بخچه ای را که در آن لباس یا شال قرار دارد به یکی از بازیکن ها می دهد. بازیکن بخچه را برداشته و پشت سر جمعیتی که گرداگرد هم نشسته اند، می دود و طوری که کسی متوجه نشود بخچه را پشت سر بازیکن دیگر (در حالی که پشت سرش را نمی بیند) می گذارد. کسی که بخچه پشت سر اوست، باید متوجه این عمل شود و بخچه را برداشته و عمل بازیکن اول را تکرار کند و الی آخر. دونده قبلی باید به محض برخاستن بازیکن جدید سرجایش بنشیند. کسی که در این بازی ببازد باید بخچه گذار را کول کند و دور حلقه جمع بگرداند.
شکل دیگر بازی این است که داور برنده ها و بازنده ها را مشخص می کند و در پایان بازی، جریمه ها را اعمال می کند.
سده، مرد گیران، چراغ برات، آتشک و شال اندازی در خراسان
جشن سده ویژه کشاورزان بود و چون خراسان یک منطقه کشاورزی بود و صنعت در آن راهی نداشت، جشن سده از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. 50 روز مانده به سال نو (50 شب و 50 روز که جمعا صد روز می شود) به قول خراسانی ها دل زمین نفس می کشد و آن ها به همین بهانه با آیین "یووار" به معنای یاوری، باغ ها و زمین هایشان را برای کشت بهار آماده می کردند.
همچنین ده روز مانده به سال نو، زن ها خانه ها را از گرد و خاک و دوده بخاری های هیزمی و ذغال سنگی پاک می کردند و پارچه های نو می بافتند و از آن برای خود و خانواده شان لباس می دوختند. در کنار این مراسم، خانم ها یک روز به خصوص داشتند به نام مرد گیران که در این روز زن ها  مردها را از روستا بیرون می فرستادند و با همکاری هم، خود را پالایش می کردند و حتی از میان خود داورانی انتخاب می کردند که رفتارها و برخوردهای آنان را در طول سال ارزیابی می کرد و یکدیگر را مورد قضاوت قرار می دادند و به نوعی اخلاقیات همراه با این آیین ها درس داده می شد. در آن روزها رسم دیگری به نام چراغ برات به معنای چراغ بخشش که بر مبنای آیین کهن جشن مردگان بود، برگزار می شد. البته این مراسم الان هم برگزار می شود و در آن عده ای سرخاک درگذشته ها می روند و قبرها را آرایش می کنند و چراغی هم روشن می کنند. این مراسم برای این است که یادی از درگذشتگان بکنند و در ذهن افراد خانواده مرگ اندیشی صحیحی ایجاد کنند و حتی به اعتقاد امروزی ثواب ببرند. در روزگار دورتر ما آیین میر نوروزی داشتیم که از اول تا پنجم نوروز برگزار می شد. در این آیین تمام اهالی شهر به صورت انتقادی و نمایش گونه خلاف ها یا انتقادهایی را که بر جامعه و حاکمیت آن داشتند بر زبان می آوردند و میر نوروزی در مقام داور تا این حد اختیار داشت که حتی قاضی شهر را هم می توانست دستگیر کند. ناگفته نماند میر نوروزی اغلب از میان زندانیان ابد یا اعدامی انتخاب می شد و در نهایت به خاطر اینکه باعث شادی اهالی شده و شوق و لبخند ایجاد کرده بود، آزاد می شد. همچنین 10، 15 روز مانده به سال نو افرادی که بشارت دهنده نوروز بودند و آتشک نامیده می شدند، لباس قرمز می پوشیدند و با آتش بازی مردم را سرگرم می کردند. عمو نوروز هم غالبا در کنار آتشک (حاجی فیروز) با سرنا و دهل یا سرنا و تنبک می آمد.
در کنار این ها، آیین شال اندازی بود. در شب های عید، جوانان تازه نامزد کرده و یا عاشق روی بام های خانه ها می رفتند و کلاهی را به یک شال می بستند و از نورگیر سقف بام ها آن را وارد آن خانه می کردند و عیدی می خواستند و اگر چیزی نمی گرفتند با آواز و شوخی به آن ها طعنه و کنایه می زدند و یا خاک در خانه آن ها می ریختند. در روزهای سال نو خراسانی ها مانند همه مردم ایران به دید و بازدید می رفتند و گاهی گرد هم جمع می شدند و به شادی و پایکوبی و بازی می پرداختند.
نباید فراموش کنیم آیین های بهاری در جای جای خراسان متفاوت است و این ها که گفتم بخشی از این مراسم است که در گذشته برگزار می شد و الان برخی از آن ها به شکل نمایشی توسط برخی گروه ها مانند لشگری ها و آزادها اجرا می شود.2
پی نوشت:
1.    آقا عباسی یدالله آیین های نوروزی در ایران. ماهنامه نمایش. شماره 52
2.    جاوید، هوشنگ. آیین های نوروزی در ایران. ماهنامه نمایش. شماره

نویسنده : http://teatremeybod.ir
لینک مستقیم این مطلب : http://teatremeybod.ir/index.php?name=content&op=view&id=37