تبلیغات


کلاسهای
 
بازیگری
 
به زودی 
  

جستجو در سایت

جستجو

آخرین مقالات

تئاتر خیابانی یا بیرونی

ادامه مطلب


چرا تئاتر کاربردی؟

ادامه مطلب


تأتر «پلِی بَک»

ادامه مطلب


تئاتر برای آموزش بهداشت

ادامه مطلب


تئاتر ِموزه

ادامه مطلب


تئاتر خاطره

ادامه مطلب


نمایش خلاق

ادامه مطلب


تئاتر آموزشی

ادامه مطلب


آیین ها و مراسم سنتی و قدیمی

ادامه مطلب


نمایشنامه زندگی گالیله ...

ادامه مطلب

کلمات کلیدی



آمار سایت


هاست
RSS خروجی

آمار سایت

چند سطر در مورد بازیگری :


امروزه بازیگر باید دارای ویژگی های ممتازی باشد تا بتواند یک نقش را به شکل شایسته ارائه کند .یکی از این ویژگی ها غریزه ای است که بازیگر را برای بازی کردن بر می انگیزد. این غریزه قوی تر از آن چیزی است که ما می توانیم تشریح کنیم. به هر حال تمامی وجود بازیگر یعنی فکر او، روان او، روح او، جسم او و آن جوهر تعیین کننده ای که نامش استعداد است بایستی وقف حرفه اش شود. 


امروزه بیشتر مردم ناچار شده اند که فقط بخشی از وجود خویش را به کار گیرند آن بخش های دیگر وجود که به کار گرفته نمی شوند نا آرامی ویژه ای در درون بازیگر پدید می آورند و این همان چیزی است که استعداد بازیگر را تحریک می کند تا خود را ابراز کند. (استلا آدلر- تکنیک بازیگری) 

همانطور که ما در زندگی روزمره مجبور به رعایت قراردادهای حرکتی هستیم ، بازیگران سنتی "دلسارته" (مولف کتابی در مورد ژست بازیگران) هم براساس فرمولهای او قراردادی عمل می کند، مثلآ : برای ترسیدن دستش را پشت دهانش می برد، برای قبول نداشتن شانه ها را بالا می اندازد و برای نشان دادن تفکر چشمانش را تنگ می کند و .... مشکل اینگونه بازیگری سنتی و قراردادی این بود که همه ی بازیگران می خواهند فقط یک نوع حرکت کنند واعمال واحدی را انجام دهند. 

این شیوه سنتی بازیگری در اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن بیستم، با خیزش انقلابی " ویلیام آرچر"، "آندره آنتوان" و "استانیسلاوسکی" دچار تغییر گشته و بازیگری ناتورالیستی جایگزین آن شد که شیوه ی بازیگری «مدرن» نامیده می شود. دلیل "استانیسلاوسکی" برای پدید آوردن سیستم مدرن بازیگری این بود که او شیوه های اجرایی قدیمی را برای اجرای نمایشنامه های جدید چون نمایشنامه های چخوف، ایبسن، استریندبرگ و دیگران بی مصرف و ناهمگون می دانست. در ایالات متحده آمریکا سیستم بازیگری او به نام سیستم متد شهرت یافت و بسیاری از بازیگران متوسط را به شهرت رساند. سیستم استانیسلاوسکی سیستمی تکنیکی بود که بازیگر بوسیله آن بتواند نقش خود را به صورت ناتورالیستی (طبیعی) اجرا کند. عمر بازی ناتورالیستی تقریبا به اندازه سینماست و آموزش این شیوه بوسیله استلا آدلر و لی استراسبرگ صاحب تعریفی جدید شد. 

هر بازیگر با فراگیری سیستم بازیگری "متد" در «اکتورز استودیو» در نهایت شیوه خود را پیدا می کرد: شیوه درون گرا و برون گرا. ممکن است این تجزیه ( برون گرا و درون گرا) ما را به یاد نظریات یونگ درباره روانشناسی شخصیت بیاندازد اما در واقع همانگونه که توضیح داده خواهد شد این دوشیوه چنان که با نظریات یونگ ارتباط دارند به همان مقدار هم از این نظریات دور هستند. 

شیوه درون گرا شیوه ای است که بازیگر شخصیت نقش را درون خود پرورش داده سپس همه اطلاعات را به ناخودآگاهش می سپارد و از آن پس این ناخود آگاه است که در شرایط گوناگون و در موقعیت های متفاوت واکنش نشان می دهد و بدن بازیگر را به حرکت در می آورد. در واقع نقش از مسیر عواطف و فردیت بازیگر می گذرد و رنگ و بوی درونیات بازیگر را می گیرد. به عنوان مثال بازی دانیل دی لوئیس را در فیلم هایش به خاطر بیاورید. از پای «چپ من» تا «خون به پا می شود» او همواره از این سبک برای بازی خود استفاده کرده و شخصیت را در درون خود حل کرده و به ناخود آگاهش سپرده است. 

"برتولت برشت" سالها بعد از "استانیسلاوسکی"، شیوه ای را تئوریزه می کند که با شیوه ناتورالیستی مدرن تفاوت های زیادی دارد. سیستم فاصله گذاری "برشت" شیو ای ست که امروزه آن را با نام بازیگری برون گرایانه و پست مدرن می شناسیم. 

شیوه برون گرا شیوه بازی است که بازیگر نقش را بر روی بدنش می سازد؛ حرکات و رفتار مشخصی را تعیین می کند و عقل بازیگر است که به او فرمان می دهد نه احساس وی. در سیستم تئاتر برشت منطق در برابر احساس، روایت در برابر طرح و توطئه و اندیشه در برابر داستان قرار می گیرند و شیوه فاصله گذاری برشت هم برای این گونه تئاترهایی تئوریزه شده است که هم اکنون در بازیگری سینما هم به کار بسته می شود. بخش اصلی این اندیشه را "برشت" از نمایش های چینی و ژاپنی اقتباس کرده است و هدفش دو جنبه دارد: از یک سو با فاصله گذاردن بین تماشاگر و رویداد توجه او را به اندیشیدن جلب می کند نه همذات پنداری و دوم اینکه می پرسد اگر تماشاگر تا به جایی در موقعیت کاراکترها غرق شود که هویت خویش را از یاد ببرد آنگاه هدف تئاتر چه می شود؟ 

برشت معتقد است فاصله انتقادی و برداشت عقلی - علمی نوین به تماشاگر امکان می دهد تا پدیده های به ظاهر طبیعی و بدیهی را به همان دیدی بنگرد که "نیوتن" به سیبی که از درخت افتاد نگریست. بازیگر پیرو مکتب "استانیسلاوسکی" برای نمایش دادن هیجان در درون خود نیز هیجان ظاهری را نیز بر می انگیزد ( بازی درون گرا )، ولی بازیگر مکتب "برشت" همین هیجان را ازطریق یک حرکت یا رفتار تعیین شده نشان می دهد( بازی برون گرا ) به عنوان مثال اگر بازی "دی لوئیس" و "الپاچینو" را مقایسه کنیم متوجه آن می شویم که "دی لوئیس" درون گرا قبل از فیلمبرداری کاراکتر را شناخته اما "الپاچینو" برون گرا در جلوی دوربین هم مشغول کشف شخصیتی است که بازی می کند و هنوز در حال کشف زوایای جدید نقش است زیرا قرار است آن را نمایش دهد نه اینکه او را زندگی کند. 

البته نباید این گونه پنداشت که هر کدام از بازیگران صاحب سبک تنها از یکی از این دو شیوه تبعیت می کنند، یا یک شیوه بر شیوه دیگر ارجهیت دارد یا بازیگر یک شیوه از بازیگر شیوه دیگر بهتر و برتر است بلکه فراوانند بازیگرانی که از هر دوشیوه هم ( درون گرا و هم برون گرا ) استفاده کرده اند و در بازی هایی پیچیده تر، همزمان از هر دو شیوه بهره برده اند و از تلفیق این دو روش بازی های موفق و قابل قبولی ارائه داده اند.



تصویری از گرامیداشت پانزدهمین سالگرد تاسیس 
گروه تئاتر جوان میبد و اختتامیه نمایش سی مرغ ، سیمرغ
(آبان ماه 1391)




تصویری از آخرین روز حضور کوروش زارعی در کارگاه نمایش گروه ( شهریور ماه 1392 )



ورود به سایت


خوش آمدید,
مهمان

ثبت نامثبت نام
فراموش کردن کلمه عبور؟فراموش کردن کلمه عبور؟

نام کاربری:
کلمه عبور:
تصویر امنیتی:تصویر امنیتی
کد تصویر امنیتی را وارد نمایید :

نظر سنجی

عملکرد گروه تئاتر جوان در شهرستان میبد چگونه بوده است ؟

عالی
خوب
متوسط
ضعیف


نتایج
نظرسنجی

رای ها: 595
نظرات: 107

پوسترها