انبوهی انرژی و اتلاف آن در جشنواره 23 تئاتر استانی یزد تاسف بار بود . صرف بودجههای میلیونی و ملالت ساعتها وقت و انرژی، بیشترین نتیجهاش رتبه و تندیس و نمایشنامه و کاتالوگ و ... خلاصه شد که از فردای اختتامیه به درد هیچکس و هیچکاری نمیخورد و گویی اصلا وجود نداشته است . تئاترهایی که هیچ کدام از گروه های شرکت کننده نمی توانستند ببینند و ادغام سیاست های اجرای عموم و جشنواره که کار بی تدبیری به نظر آمد ...
از همان ابتدا نیز شعار «تئاتر برای همه» بیشتر معرف عملی ریاکارانه و عوامفریبانه بود تا یک هدف برنامهریزیشده. در طول این چندسال بسیاری از هنرمندان کنار گذاشته شده یا به حساب نیامده هم بابت بالا، پایین شدن بودجه تئاتر و جشنواره تئاتر، ابدا ککشان نگزید. از این میان کسانی هم بودند که به روی خودشان نیاوردند تا دنبال گرفتن اجرا و رد شدن متن در این و آن جشنواره، دم اتاقهای هزارتو یکلنگه پا نمانند.
تکثر حلقههای مجزا، از سطوح مدیریتی و سیاستگذاری گرفته تا دستاندرکاران تئاتری، به شکلگیری زنجیری برای تنگکردن فضا و ارایه جنس بدلی در قالب نمونه اصلی انجامید. و ستاره صحنههایشان هم از جمله بینوایانی که برای حضور در نقش اول تا آخر سریال و فیلمهای آبگوشتی شبکه تابان یزد محترم و پخشهای زیر شانه تخممرغی سوپرمارکتها، دمهزار نفر را دیدند تا یک شبه به نوایی رسیدند. حلقه مدیران عمدتا چون غباری به قسمت یا شانس بر مسند نشسته گاهی به آن قالوقیلها توجه کردند و حتی نواختند تا پز روحیه دموکراتیکشان را به رخ رقیب بکشند و گاهی هم که مجال سخت شد زیر جلکی زهرچشم گرفتند. به این ترتیب، تئاترهای کمکیفیت و پر زلم زیبویی پدید آمدهاند که گاهی با تمسکجوییهای فرمیک و اروتیسمهای چاک و آبدار و عربدهکشیها و بازی و متنهای هیستریک برای مصرف مردم هاجوواج، هنوز ملهم از کلاهمخملیها یا شوخیهای از مدافتاده است. فرمی زاییده آمیزش ابتذال و خلاقیت که در ظاهر مسحورکننده و در باطن دقیقا گویای فقر نظری و عقبافتادگی است.
البته شاید هریک از دستاندرکاران وابسته به این حلقهها بهطور مجزا نخواهند به چنین قهقرایی نزول کنند اما جذابیت کسب شهرت و قدرت از جمله عواملی است که باعث میشود در مقابل تحریک به افتضاحات هنری، در دم انعطاف نشان دهند. به این ترتیب اپیدمی ستارههایی که هر دو، سه سال تولید، مصرف و دفع میشوند بخش عمدهای از آسیب فضای امروز تئاتر را تشکیل داده است. شماری از این حلقهها شاید زمانی گروههای پویایی بودند اما امروز چنان از اندیشه و روح انتقادگرانه خود عاری شدهاند که هم آثارشان و هم سیاستگذاریهایشان یک شکل و طعم، چون محصولات فستفودها، در عین شلختگی به کثرت و مشابهت تولید میشود. در هر حلقه، بازیگران مدام یکطور بازی میکنند؛ نمایشنامهها یکجور نوشته میشود و کارگردانیها همه شبیه به هم و جشنوارهها بهسان تقلید از یکدیگر، نقدها بیخاصیت و کار منتقدها فرو کاستهشده به مشاوران رسانهای و در اصل به نان قرضدهندگانی به حلقههای دیگر. حتی سانسورچیها هم به امضایی یکسان رسیدهاند. این تشابهات و یکسانیها به هیچ روی نشاندهنده بیخطری و واکسینه شدن فضا نیست؛ مسلما «طبیعیشدن» این وضعیت به نادیده گرفتن تواناییهای کوششی و شایستهسالاریها انجامیده است. اشکال دیگر این است که سرمایه جشنوارههای تئاتری دولتی باید از مالیات پدران ما و سرمایههای ملی پرداخت شود. بنابراین پاسخ کمپانیهای جشنواره ادینبرو را در اینجا نمیتوان مشابهسازی کرد که «هر جشنوارهای در انتخاب آثار و شیوه برگزاری، سلیقه خودش را دارد.» حتی این پاسخ عمومی «این جشنواره اینجوری است و از اول قوانین آن را پذیرفتهاید، پس دیگر حق اعتراض ندارید» امروز دیگر حسابی رنگ باخته است. شعار «تئاتر برای همه؟!» ظاهرا پوششی است برای تئاتری که هزینهاش از جیب همه پرداخت شود ولی متعلق به حلقهای خاص باشد. بنابراین با حساب اعلام دبیرخانه جشنواره که «به همه اعتراضات قرار است دقیق و موشکافانه پاسخ داده شود» باید انتظار برخوردهای عجیبتری را داشت. سالهاست این باور/ توجیه رواج یافته که میگوید: «از خودیها یک نفر تئاترمان را سانسور کند بهتر از حذف کامل همه چیز به دست دیگری است.» به این ترتیب تئاتریها را مدام از کابوس پشت در ترساندهاند. نتیجه این شده که ممیزها ضامن بقای تئاتر قلمداد شدهاند.
خوب که نگاه می کنیم تئاتر استان یزد چیه ؟!!! (مورچه چیه که کله پاچه داشته باشه؟!!!) وقتی قرار است همه کارشناسان و متخصصین از خودشان باشند مجال برای شهرستانی ها کجاست وقتی شهریارها به نام دیگران کار به جشنواره می آورند . وقتی که کارهای متفاوت و فاخر آبکی را می آورند و خودشان دستشان رو می شود و بعد همه پشت همین دوستان یزدیشان را خالی می کنند و پشت صحنه هواداری می کنند . وقتی که فقط اسم جشنواره برای همه استان و شهرستان است و هیچ حمایتی نیست و علاوه بر حذف اسکان ایاب و ذهاب هم حذف شده است . وقتی که کارهای دقیقه نود تولید می شود تا هر جوریه یه کاری باشه از یزد . وقتی شهرستانها فقط برای اینکه بعدا حرف و حدیث نباشد . وقتی هیچ کس خالصانه برای تئاتر قدم برنداشته اند و همه برای منافع خود کار می کنند . وقتی همین بازینامه که همه ضد و بدش را می گویند از همین قوماش خودشان هست . وقتی فقط بازی دادن هنرمندان هست و اولی و دومی آخری رو خودشون مشخص می کنند . وقتی همین یزدی ها برای اینکه کاری رو پایین بیارند به هر قیمتی که هست حتی غیر انسانی اقدام می کنند . وقتی که هیچ کدام از اجراهای لیست بعد از جشنواره به درستی اجرا نمی شود و تکلیف مشخص نیست . آنوقت است که مشخص می شود همه چیز فرمالیته بود تا بودجه ای بیاید و برود . و همه زحمات دوستان بنده که در انتخابات جدید هم به آنها رای دادیم بی ثمر می شود چون تدبیری اساسی و همه جانبه نبود .
در پایان باید گفت حرف زیاد است و خیلی چیزها هست ولی باید بگویم دوستان دست اندر کار که مخاطب اصلی ما شمایید باید بگوییم که : بیایید و سالها تجربه بزرگان تئاتر جهان را با تجربیات خود در نظر بگیرید و ببینید کجای جهان سیاست جشنواره و سیاست اجرای عموم با هم ادغام شده است . مگر نباید از دل جشنواره ها تئاتر مناسب مخاطب عموم تولید شود ؟ مگر می شود هر تئاتر کارگاهی جشنواره ای را برای عموم هم اجرا کرد ؟ چرا نباید برخی تئاتر ها فقط جشنواره ای باشند ؟ چرا نباید روش اجرایی بزرگان تئاتر جهان و جشنواره های بزرگ جهانی را در برنامه اجرای خود گذاشت ؟ چرا باید فقط کارهای شما دودش به چشم هنرمندان آینده تئاتر برود ؟ چرا این حرکت نادرست ؟؟؟!!!
جشنواره ای که برای شما تجربه ای خوب و برای هنرمندان تجربه ای تلخ را پیش روی داشته باشد خوب نیست !!!! باید چاره ای اندیشید و مشکل اجرای عموم را در جای دیگر پیدا کرد و نه در جشنواره ... آسیب شناسی درست و نشست تئاتری ها و ارائه نظرات همه و بعد از آن در گروه کارشناسان ویژه بررسی نهایی و رسیدن به نتیجه درست . دوستان هرکس را دوست دارید بالا نیاورید و هر کس را دوست دارید به زیر نیاورید که این باعث نابودی تئاتر واقعی ما شده است . بگذارید هنرمندان خودجوش رشد کنند و یک رقابت سالم شکل بگیرد . به یک نفر امکانات نده و به یکی بده و هزاران حرفهای پشت پرده که یکی یکی رو شده و خواهد شد ...
گزافه گویی نمی شود که بعدا اثرات منفی آن برای ما هم خواهد بود ... فکری اساسی کنید .... که فردا دیر است !!!!!