اخبار
شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودی
ارسال شده توسط: مدیرسایت
تاریخ: ۲۴.۰۴.۱۳۹۱
بازدیدها: ۲۳۳۳۷
شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودی ...
یادداشتی به مناسبت درگذشت پدر تئاتر ایران
شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودی
تاریخ درج : ۲۴ تير ۱۳۹۱
خلاصه مطلب : پونه شاه بیگیان: ميدانيم همه...مي دانيم تا آخرين لحظه نگران اجراي نمايشنامه «گاليله» بودي...حتي گفتي كه دستانت از گور بيرون خواهد ماند و چشمانت هميشه منتظر...شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودي.
سینمانگار: پونه شاه بیگیان: ميدانيم همه...مي دانيم تا آخرين لحظه نگران اجراي نمايشنامه «گاليله» بودي...حتي گفتي كه دستانت از گور بيرون خواهد ماند و چشمانت هميشه منتظر...شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودي...
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من چقدر سادهام
كه سالهای سال
در انتظار تو
كنار این قطار ِ رفته ایستادهام
و همچنان
به نردههای ایستگاهِ رفته
تكیه دادهام!
قيصر امين پور
صحنه خاليست... ديگر از آن صداي گرم هميشگي خبري نيست. در اين سالها بهترينهاي اين خاك يا كوچ كردند يا چهره در نقاب خاك كشيدند و ما مانديم و غمي به بزرگي يك دريا و كوله باري كه هر سال سنگيني بيشتري از آنرا بر دوشهاي خسته مان احساس مي كنيم!
تا آخرين لحظه هاي شكيبايي ات با اين درد خانمان سوز بي درمان نگران بنيان هنري بودي كه به راستي اين روزها جاي خاليت را مي توان در آن ديد و احساس كرد. تو خانه اي را ساختي تا سرپناه كساني باشد كه بر روي صحنه زندگي در برابر ديدگان ما بازي نه بلكه هنرنمايي كرده و احساسشان را به رخ مان بكشند. بدون اينكه از پشت صحنه خبري باشد. بدون اينكه احساس واقعيشان را از ما در پشت شيشه ي آن جعبه جادويي پنهان كنند.
ميدانيم همه...مي دانيم تا آخرين لحظه نگران اجراي نمايشنامه «گاليله» بودي...حتي گفتي كه دستانت از گور بيرون خواهد ماند و چشمانت هميشه منتظر...شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودي...
ديگر صداي عصاي مهربانت را در كوچه و خيابان اين شهر دود آلود را به همراه هماي مهرباني نخواهيم شنيد...چه تلخ است تيرماه امسال با اين گرماي سوزاننده وقتي كه دست مهربانت بر سر عاشقان اين هنر نباشد...
روحت شاد...خانه ات هميشه سبز...
یادداشتی به مناسبت درگذشت پدر تئاتر ایران
شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودی
تاریخ درج : ۲۴ تير ۱۳۹۱
خلاصه مطلب : پونه شاه بیگیان: ميدانيم همه...مي دانيم تا آخرين لحظه نگران اجراي نمايشنامه «گاليله» بودي...حتي گفتي كه دستانت از گور بيرون خواهد ماند و چشمانت هميشه منتظر...شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودي.
سینمانگار: پونه شاه بیگیان: ميدانيم همه...مي دانيم تا آخرين لحظه نگران اجراي نمايشنامه «گاليله» بودي...حتي گفتي كه دستانت از گور بيرون خواهد ماند و چشمانت هميشه منتظر...شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودي...
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من چقدر سادهام
كه سالهای سال
در انتظار تو
كنار این قطار ِ رفته ایستادهام
و همچنان
به نردههای ایستگاهِ رفته
تكیه دادهام!
قيصر امين پور
صحنه خاليست... ديگر از آن صداي گرم هميشگي خبري نيست. در اين سالها بهترينهاي اين خاك يا كوچ كردند يا چهره در نقاب خاك كشيدند و ما مانديم و غمي به بزرگي يك دريا و كوله باري كه هر سال سنگيني بيشتري از آنرا بر دوشهاي خسته مان احساس مي كنيم!
تا آخرين لحظه هاي شكيبايي ات با اين درد خانمان سوز بي درمان نگران بنيان هنري بودي كه به راستي اين روزها جاي خاليت را مي توان در آن ديد و احساس كرد. تو خانه اي را ساختي تا سرپناه كساني باشد كه بر روي صحنه زندگي در برابر ديدگان ما بازي نه بلكه هنرنمايي كرده و احساسشان را به رخ مان بكشند. بدون اينكه از پشت صحنه خبري باشد. بدون اينكه احساس واقعيشان را از ما در پشت شيشه ي آن جعبه جادويي پنهان كنند.
ميدانيم همه...مي دانيم تا آخرين لحظه نگران اجراي نمايشنامه «گاليله» بودي...حتي گفتي كه دستانت از گور بيرون خواهد ماند و چشمانت هميشه منتظر...شايد ما هنوز نفهميديم كه تو خود گاليله اين زمانه بودي...
ديگر صداي عصاي مهربانت را در كوچه و خيابان اين شهر دود آلود را به همراه هماي مهرباني نخواهيم شنيد...چه تلخ است تيرماه امسال با اين گرماي سوزاننده وقتي كه دست مهربانت بر سر عاشقان اين هنر نباشد...
روحت شاد...خانه ات هميشه سبز...
|
||||||||||||
|
||||||||||||
|
||||||||||||
تصویری از گرامیداشت پانزدهمین سالگرد تاسیس
گروه تئاتر جوان میبد و اختتامیه نمایش سی مرغ ، سیمرغ
(آبان ماه 1391)
ورود به سایت
خوش آمدید,
مهمان
نام کاربری: | |
کلمه عبور: | |
تصویر امنیتی: | |
کد تصویر امنیتی را وارد نمایید : | |